A general idea or ideology that extends its claim to political power throughout the human world must contain intrinsically a controlling conceptual-ideological self-limitation, which would correspond as a political act to a corresponding material self-limitation expressed in a free-for-all demokratic institution.
I see no such thing in the "communists" of the only-and-only generalized workers' councils or soviets.
The generality and abstract generic power of the worker's communist idea without a (conceptual and material) democratic-institutional self-limitative counterbalance, can very easily turn into another version of class exploitative tyranny.
The generality and abstract generic power of the worker's communist idea without a (conceptual and material) democratic-institutional self-limitative counterbalance, can very easily turn into another version of class exploitative tyranny.
--
On this point, to the leader of the Hekmatists: the patriotism of the Ukrainians, who are facing a conquering force that aims at the appropriation of their country's resources but also at the assimilative disappearance of the Ukrainian nation, is, as patriotism, an exclusively "bourgeois-capitalist" affair of the Ukrainian bourgeoisie?
I don't expect a straight answer, something like "yes, that's it".
Surely this leader would also condemn the Russian invasion, but not forgetting to remind that "in the final analysis" capitalism is generally to blame (or more generally the system of exploitation, etc.), that is, in simple moralistic language, everyone is equally to blame, meaning "all nationalisms" (they are to blame for the same).
Correctly. I don't have much to add to this supreme almost transcendental truth, I am left speechless again, especially when I realize once again that when you have with you a right of such general force of judgment, no one can catch you from anywhere, simply because even without invoking of "patriotism" (you flatten it like a marxist paver) you still have the possibility, if you want, on the basis of a non-racist workers' state run by your internationalist party, to prevent the Kurds, again for one reason for good, from seceding from "socialist Iran". It's simple, it doesn't take much ''patriotic'' effort, you will accuse them of..nationalism. Marxism is a very powerful religion..indeed.
اسخ به سئوال دوست عزیزی از ایران بنام مهران در مورد وطن
مهران: با پیشرفت جوامع بشری ناسیونالیسم و ارزشهای قومی و قبیله ای حتا مرزهای ژیوپالیتیک بی رنگ و کم اهمیت میشوند .ولی متاسفانه در تبلیغات بورژوازی ، کمونیست ها افرادی خائن ،وطن فروش معرفی میشوند که چاقو برداشته و می خواهند کشور را تجزیه و تیکه پاره کنند آنها دلسوز خانه بزرگ ما ایران نیستند، ناسیونالیسم را لگد میزنند ولی برای استقلال و یک پارچگی کردستان خودکشی می کنند ، فرهنگ و سنت های مردم را به نیشخند میگیرند ..ارزشی برای فرد و یک کارگر زحمتکش قائل نیستند ، بیشتر به حرکتهای توده ای یا حرکت گله ای مردم توجه دارند . در ایدیولوژی ایشان ارزشهای اخلاقی ، محبت ، مهرورزی ، لطافت و ظرافت کمرنگ است
بیشتر خردگرا ، خشک و ماشینی هستند ...
این گفتار بالا را پاسخ بفرمایید. هنگامیکه در سرود ای ایران ، خواننده می خواند : مهر تو از دل برون کنم... پس رفقای گرامی برای کدام سرزمین و خانه انگیزه خدمت دارند؟
حمید تقوائی: انگیزه ما خدمت به مردم است و نه آب و خاکی که وطن نامیده میشود. مهر مردم با مهر وطن نه تنها هم ارز نیست بلکه این دو نقطه مقابل هم هستند.
بورژوازی همیشه و در همه جای دنیا منافع خاکی و مادی اش را پشت مقولاتی نظیر قدوسیت وطن و کشور و تمامیت ارضی و آب و خاک پرستی پنهان کرده است و حمله اش به کمونیستها نیز دقیقا به این علت است که این منافع زمینی و مادی یعنی استثمار کارگران وطن و تصاحب و غارت منابع و معادن وطن و سلطه بلامنازع اش بر بازار وطنی کار و کالا، را از "خطر سوسیالیسم" مصون بدارد. این وطن پرستی بورژوائی هیچ ربطی به انس و علاقه توده مردم به محل زندگی و جامعه خود ندارد. منشا آن سودآوری است و نه احترام به فرهنگ و علایق و ارزشهای انسانی "هموطنان". همه جنگها و لشکرکشیها و نسلکشیها در تاریخ معاصر - از دو جنگ جهانی گرفته تا جنگهای محلی و منطقه ای - همیشه با پرچم وطن پرستی و دفاع از میهن در برابر بیگانگان توجیه شده است. جنگهائی که برای حفظ و بسط منافع اقتصادی بورژوازی حاکم در این کشورها برپا میشوند و از خون "هموطنان" مایه میگذارند. کاربرد ناسیونالیسم در زمان صلح هم دامن زدن به تعصبات ملی برای پرده پوشی تبعیضات و نابرابریهای طبقاتی در جامعه و جا زدن منافع طبقه سرمایه دار بجای منافع همه "هموطنان" است و بس. به این دلایل است که وطن پرستی در نقطه مقابل انساندوستی قرار میگیرد.
شما همین امروز در تبلیغات نیروهای راست، اعم از سلطنت طلبان و جمهوریخواهان و ملی اسلامیون حرف مشخصی در دفاع از مردم پیدا نمیکنید. در مورد حقوق بشر کلی بافی میکنند اما تا دلتان بخواهد در قدوسیت و اهمیت تمامیت ارضی و پرچم و آب و خاک، در ادعای مالکیت ابدی ازلی بر "سه جزیره" ، در دفاع اتشین از "خلیج همیشه فارس" و در خط و نشان کشیدن برای هر نیروی سیاسی که این نوع مقدسات را برسمیت نشناسد سنگ تمام میگذارند. هموطن هم به دو نوع تقسیم میشود: فارس ها که نسلشان به "نژاد پاک آریائی" و کورش و داریوش و امشاسپندان میرسد و غیر فارسها که اگر با موقعیت خود بعنوان شهروندان درجه دو بسازند "مرزبانان غیور" ایران هستند اما اگر این موقعیت را نپذیرند و برای رفع ستم ملی بپا بخیزند به سرعت به حضیض "تجزیه طلب" و "وطن فروش" و "خائن به وطن" سقوط میکنند! افغانیها و دیگر مهاجرین ساکن ایران هم که اصلا بحساب نمی آیند! این معنی واقعی وطن پرستی است.
معیارها و ارزشهای ما کمونیستها از جنس دیگری است. اساس سیاست و دکترین ما انسان و انسانیت است، آزادی و برابری و رفاه انسان است، و نه نژاد و وطن و ملیت و آب و خاک. نیروهای راست نه تنها دفاع از انسانها را به دفاع از هموطنان تقلیل میدهند، یا در واقع مسخ و تحریف میکنند، بلکه منظورشان از حمایت از "هموطن" هم چیزی بجز دفاع از تمامیت ارضی و پرچم و ایرانیت و ملیت نیست. به همین دلیل است که در عرصه مبارزه علیه اعدام، در دفاع از حقوق کودک، در دفاع از حقوق پناهندگان، در مبارزه علیه حجاب و آپارتاید جنسی و کلا بی حقوقی و ستم فاحشی که بر زنان روا میشود، در مبارزه علیه ستم ملی و برخورداری همه "مرزبانان غیور" از حقوق شهروندی برابر با "ملت همیشه فارس" از جمله حق سخن گفتن و تحصیل کردن و نوشتن به زبان مادری خود، در دفاع از زندانیان سیاسی و کلا در همه عرصه های مشخص مبارزه در دفاع از حقوق و آزادی و رفاه انسانهای ساکن جغرافیای ایران مستقل از ملیت و نژاد و زبان و محل تولدشان، عرصه هائی که ما کمونیستهای کارگری همیشه در صف اول مبارزه بوده ایم، نشانی از نیروهای راست نمی بینید. ظاهرا ابراز وفاداری به "دموکراسی" و "حقوق بشر"، که اسم رمز تعلق به اردوگاه سرمایه داری غرب است، کافی است. مبارزه مشخص این دموکراسی و حقوق بشر پناهان - آنهم حقوق بشری که ظاهرا کورش کبیر سردمدارش بوده است- از شمشیرزدن در دفاع از تعلق سه جزیره به مام میهن و دفاع از "خلیج همیشه فارس" و قدوسیت تمامیت ارضی و خط و نشان کشیدن علیه تجزیه طلبان فراتر نمیرود. هر جا هم حرفی علیه اعدام - که بیانیه حقوق بشر در موردش سکوت کرده است- و یا در دفاع از سکولاریسم زده اند تحت فشار و مبارزه جنبش چپ بوده است. ازین بابت باید خوشحال بود اما حقیقت اینست که اهداف و ارزشها و معیارهای هویتی و خصلت نمای جنبش ناسیونالیستی تماما در نقطه مقابل انسانیت و خواستها و نیازهای انسانی افراد جامعه قرار میگیرد.
در بخش دوم این سئوالتان از قول نیروهای راست مینویسید که کمونیستها "ارزشی برای فرد
و یک کارگر زحمتکش قائل نیستند ، بیشتر به حرکتهای توده ای یا حرکت گله ای مردم توجه دارند .
در ایدیولوژی ایشان ارزشهای اخلاقی ، محبت ، مهرورزی ، لطافت و ظرافت کمرنگ است
بیشتر خردگرا ، خشک و ماشینی هستند ..."
امیدوارم با توضیحاتی که در رابطه با وطن پرستی و کلا ارزشها و معیارهای جنبش راست دادم معنی واقعی "ارزشهای اخلاقی و محبت و مهرورزی و لطافت" نیروهای بورژوائی هم روشن شده باشد. ظاهرا امثال پینوشه و سوهارتو و شیخهای کویت و عربستان سعودی و جرج بوش و ریگان و مارگارت تاچر و میلتون فریدمن و دکترین ریاضت کشی افتصادی و توحش بازار آزاد و همه چیز در خدمت سود خیلی مهر ورز و با محبت و لطیف و اخلاقی و غیر ماشینی است! اما کمونیستهائی که میگویند اساس اقتصاد باید نیازهای انسانها و شعار "به هر کس باندازه نیازش" باشد و نه سود و سودآوری، "ماشینی و خشک و خشن" هستند! ببیند چطور تبلیغات جنگ سردی همه چیز را وارونه جلوه داده است. باید به این تبلیغات چی های جنگ سردی گفت حتی اگر میخواهید کارنامه امثال استالین و دیگر نمایندگان سرمایه داری دولتی را بحساب کمونیستها بنویسید لطفا اول یک سوزن بخودتان بزنید و بعد یک جوالدوز به کمونیستها. حتی در مقایسه کارنامه سرمایه داری بازار آزاد با سرمایه داری دولتی نوع روسی سابقه کمپ غرب - از جنایات هیتلر و دولت اسرائیل تا قساوت خونتاهای نظامی آمریکای لاتین و تا به آتش اتمی کشیدن هیروشیما و ناکازاکی و تا تاچریسم و ریگانیسم و فریدمنیسم، تماما گوی سبقت را از رقبای کمپ روسی اش - در تمامی زمینه های مربوط به مهرورزی و لطافت و ارزشهای اخلاقی و غیره ربوده است! از این نظر آن نیروئی که تماما به بشریت بدهکار است بورژوازی و جنبش ناسیونالیستی است و نه کمونیسم کارگری و جنبش کمونیستی.
حمید تقوایی
Tell us, Oh great leader of Hekmatism!
If there is no freely elected representative body of the whole (of socialist, or capitalist damn it!) society, and not just"worker's councils", who will control the leader if he wants to condemn one or the other as a "nationalist"?
Could it be that means, that beyond the democratic or non-democratic political bodies that pronounce judgments, there is some objectively grounded transcendent entity in which the correct judgments of judgment are de facto located?
Nothing else? No.. But this thing reminds me of..something.
What is it?
Ιωάννης Τζανάκος
Δεν υπάρχουν σχόλια:
Δημοσίευση σχολίου